کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وارد ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وارد ساختن
فرهنگ فارسی معین
(رِ. تَ) [ ع - فا . ] (مص م .) 1 - داخل کردن . 2 - آگاه ساختن .
-
واژههای مشابه
-
تازه وارد
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) غریب ، ناشناس .
-
وارد شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - رسیدن . 2 - (عا.) ماهر شدن ، اُستاد شدن .
-
جستوجو در متن
-
ایراد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .)وارد ساختن ، داخل کردن . 2 - خرده گرفتن ، اعتراض کردن . 3 - (اِمص .) خرده گیری . ج . ایرادات . ؛~ بنی اسراییلی خرده گیری به قصد بهانه جویی در مورد کارهای غیرمهم .
-
تنقیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تنقیة ] (مص م .) 1 - پاک کردن ، پاکیزه ساختن . 2 - لای روبی قنات و راه آب . 3 - وارد کردن داروی مایع به رودة بزرگ از راه مقعد.