کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیچ کس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هیچ کس
فرهنگ فارسی معین
(کَ) 1 - (اِ.)کسی ، شخصی . 2 - (ص .) ناچیز، بی ارزش .
-
واژههای مشابه
-
هیچ گاه
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) هیچ وقت ، هرگز.
-
هیچ کاره
فرهنگ فارسی معین
(ر یا رَ) (ص مر. ق .) آن که برای کاری شایسته نیست ، بی کاره .
-
هیچ وجه
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) هیچ طور، هیچ گونه .
-
جستوجو در متن
-
آن کجا
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ضم موصول .) آن که ، آن کس که . آن چه .
-
بیواره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (ص .)1 - بی کس ، غریب . 2 - بی قدر، بی اعتبار.
-
دیار
فرهنگ فارسی معین
(دَ یّ) [ ع . ] (اِ.) کس ، کسی .
-
کس و کار
فرهنگ فارسی معین
(کَ سُ) (اِمر.) (عا.) قوم و خویش .
-
کی
فرهنگ فارسی معین
(ق . ادات استفهام ، ضمیر استفهامی ) که ¿ چه کس ¿
-
تنگبار
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص مر.) 1 - کسی که هیچ کس را نزد خود نپذیرد. 2 - صعب العبور.
-
توشی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مهمانی که در آن هر کس خوراک خود را با خود بیاورد.
-
راه نشین
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص فا.) 1 - گدای سر راه . 2 - غریب ، بی کس .
-
همسایه
فرهنگ فارسی معین
( ~. یِ) (ص .) دو یا چند کس که اتاق یا خانة آنان نزدیک هم باشد، مجاور.