کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیمَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هیمه
فرهنگ فارسی معین
(هِ مِ) (اِ.) هیزم .
-
واژههای همآوا
-
هیمه
فرهنگ فارسی معین
(هِ مِ) (اِ.) هیزم .
-
جستوجو در متن
-
حطب
فرهنگ فارسی معین
(حَ طَ) [ ع . ] (اِ.) هیزم ، هیمه .
-
ثقوب
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (ص .) هیمة خشک و کوچک که با آن آتش افروزند؛ آتشگیر.
-
شومینه
فرهنگ فارسی معین
(شُ نِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی بخاری که در داخل دیوار نصب می شود، هیمه سوز (فره ).
-
هیزم
فرهنگ فارسی معین
(هِ زُ) (اِ.) هیمه ، چوبی که برای سوختن به کار می رود. ؛ ~ تر به کسی فروختن کنایه از: بدی کردن به کسی و خصومت اورا برانگیختن .
-
کنده
فرهنگ فارسی معین
(کُ دِ) (اِ.) 1 - چوب ستبری که بر پای مجرمان و اسیران می بستند. 2 - هیزم ، هیمه . 3 - قسمت پایین درخت . 4 - یکی از فنون کُشتی .