کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هِنْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هن و هن
فرهنگ فارسی معین
(هِ نُ هِ) (اِمر.) (عا.) نفس نفس زدن .
-
جستوجو در متن
-
ریو
فرهنگ فارسی معین
[ هن د . ] (اِ.) مکر، حیله .
-
جوگی
فرهنگ فارسی معین
[ هن د . ] (اِ.) یوگی ، مرتاض هندی .
-
ساری
فرهنگ فارسی معین
[ هن . ] (اِ.) نوعی لباس لطیف و بلند که زنان هندوستان و پاکستان پوشند.
-
تار
فرهنگ فارسی معین
[ هن د . ] (اِ.) =تال : نام درختی است بلند و تناور در هندوستان با ساقه های بلند و برگ های درازی شبیه پنجة آدمی .