کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هُرْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هر
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ په . ] (ق .) کل ، همه ، تمام .
-
هر
فرهنگ فارسی معین
(هَ یا هُ) (اِ.) دانه ای که در میان گندم روید و خوردن آن ضرر دارد.
-
هر
فرهنگ فارسی معین
دری (هَ دَ) (ص نسب .) منسوب به هر در. 1 - آنکه هر لحظه به دری روی آرد و به خانه ای رود؛ هر جایی . 2 - بی پایه ، بی اساس ، بی ربط .
-
هر که هر که
فرهنگ فارسی معین
(هَ کِ. هَ کِ) (اِمر.) (ق مر.) (عا.) = هر کی هر کی : هرج و مرج ، بلبشو.
-
واژههای همآوا
-
حر
فرهنگ فارسی معین
(حُ ر یا رّ) [ ع . ] (ص . اِ.) آزاده ، آزاده مرد.
-
حر
فرهنگ فارسی معین
(حَ ر یا رّ) [ ع . ] (اِ.) گرما، گرمی .
-
هر
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ په . ] (ق .) کل ، همه ، تمام .
-
هر
فرهنگ فارسی معین
(هَ یا هُ) (اِ.) دانه ای که در میان گندم روید و خوردن آن ضرر دارد.
-
هر
فرهنگ فارسی معین
دری (هَ دَ) (ص نسب .) منسوب به هر در. 1 - آنکه هر لحظه به دری روی آرد و به خانه ای رود؛ هر جایی . 2 - بی پایه ، بی اساس ، بی ربط .
-
جستوجو در متن
-
آماس
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = آماز: ورم ، برآمدگی ، آماده و آماز نیز گویند.
-
آماسانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(مص م )ایجاد برآمدگی کردن ، متورم کردن . آماهانیدن و آماهیدن هم گفته می شود.
-
آماسیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) باد کردن ، ورم کردن .
-
آماق
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) گوشه چشم .