کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هَزْلِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هزل
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] (اِ.) مسخرگی ، مزاح ، شوخی .
-
واژههای همآوا
-
هزل
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] (اِ.) مسخرگی ، مزاح ، شوخی .
-
جستوجو در متن
-
هازل
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ ع . ] (اِفا.) هزل گوینده ؛ مق . جدگو. بیهوده گوی .
-
مهازله
فرهنگ فارسی معین
(مُ زَ یا زِ لَ) [ ع . مهازلة ] 1 - (مص ل .) بازی کردن ، بیهودگی کردن . 2 - هزل گفتن ، شوخی کردن . 3 - (اِمص .) بازی ، بیهودگی . 4 - هزل گویی .
-
شوخی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .)1 - گستاخی ، بی شرمی . 2 - خوشی ، عشرت . 3 - مزاح ، هزل . مق . جدی . ؛ ~ خرکی کنایه از: شوخی دور از ادب و نزاکت . ؛ با کسی ~ داشتن الف - با او صمیمی بودن . ب - سر به سر او گذاشتن .