کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هول
فرهنگ فارسی معین
(هُ) (ق .) دست پاچه .
-
هول
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) هراس ، ترس ، بیم .
-
هول
فرهنگ فارسی معین
دادن ( ~. دَ) (اِ.) (عا.) کسی را ناگهان به جلو پرت کردن .
-
واژههای مشابه
-
هول شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) (عا.)دستپاچه شدن .
-
واژههای همآوا
-
حول
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) قدرت ، توانایی . 2 - (اِ.) قوه ، نیرو. 3 - پیرامون ، گرداگرد. 4 - سال ، سنه . ج . احوال .
-
حول
فرهنگ فارسی معین
(حَ وَ) [ ع . ] (مص ل .) کج بین شدن .
-
حول
فرهنگ فارسی معین
(حِ وَ) [ ع . ] (مص ل .) رفتن از جایی به جایی .
-
جستوجو در متن
-
ولا
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِمر.) (عا.) = هول و ولا: هول ، دلهره ، اضطراب .
-
سهم
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ په . ] (اِ.) ترس ، هراس ، هول .
-
هیبت
فرهنگ فارسی معین
(هِ بَ) [ ع . هیبة ] (اِ.) 1 - ترس ، هول . 2 - شکوه ، عظمت .
-
کک
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) = کیک : حشره ای است کوچک به اندازة شپش که هنگام راه رفتن می جهد. ؛~ به تنبان کسی افتادن کنایه از: به هول و ولا افتادن ، دچار وسوسه و هیجان شدن . ؛ ~ کسی نگزیدن بی اعتنا به امور بودن ، بی خیال و لاقید همه چیز بودن . ؛ ~را در هوا نعل ...