کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هند
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) 1 - قاعده ، قانون . 2 - راه طریق .
-
واژههای مشابه
-
بک هند
فرهنگ فارسی معین
(بَ هَ) [ انگ . ] (اِ.) ضربه ای که به توپ با پشت راکت در بازی هایی چون تنیس و تنیس روی میز زده می شود.
-
هند بال
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ انگ . ] (اِ.) نوعی بازی گروهی شبیه به فوتبال که توپ آن کوچک تر از توپ فوتبال است و با دست بازی می شود.
-
جستوجو در متن
-
دارجلینگ
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ هند. ] (اِ.) نام تجاری نوعی چای مرغوب که در شمال هند کشت می شود.
-
جار
فرهنگ فارسی معین
[ هند. ] (اِ.) چلچراغ .
-
رای
فرهنگ فارسی معین
[ هند. ] (اِ.) نک راجه .
-
کوت
فرهنگ فارسی معین
[ هند. ] (اِ.) قلعه ، حصار.
-
کوتوال
فرهنگ فارسی معین
[ هند. ] (اِمر.) دژبان ، نگاهبان .
-
چلیم
فرهنگ فارسی معین
(چَ) [ هند. ] (اِ.) سر قلیان .
-
کرور
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ هند. ] (اِ.) عدد بسیار زیاد، پانصد هزار.
-
پنکه
فرهنگ فارسی معین
(پَ کِ) [ هند. ] (اِ.) بادبزن برقی .
-
سل
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ هند. ] (اِ.) = سیل . شل : سلاحی است مانند زوبین هندوان را.
-
شرطه
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا شُ طِ) [ هند ] (اِ.) باد موافق .