کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همگان
فرهنگ فارسی معین
(هَ مَ یا مِ) (ق .) جِ همه ، همگی .
-
جستوجو در متن
-
جمیع
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (ق .) همگی ، همگان .
-
جمیعاً
فرهنگ فارسی معین
(جَ عَ نْ) [ ع . ] (ق .) همگی ، همگان .
-
بارعام
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) اجازة ورود به همگان برای حضور در برابر شاه .
-
عام
فرهنگ فارسی معین
(مّ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) همه را فراگیرنده ، شامل . 2 - (اِ.) همه ، همگان ، همگانی .
-
عامه
فرهنگ فارسی معین
(مِّ) [ ع . عامة ] 1 - (اِفا.) همه ، همگان . 2 - عموم مردم .
-
اجتماعیون
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (ص نسب .) جِ اجتماعی . کسانی که طرفدار جامعه بوده و همه چیز را برای همگان بخواهند.
-
فایقه
فرهنگ فارسی معین
(یِ قِ) [ ع . فائقه ] (اِفا.) مؤنث فائق ، زنی که از حیث جمال بر همگان برتری داشته باشد. ؛ احترامات ~ احترامات عالیه .
-
مبتذل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ذَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) در دسترس همگان . 2 - فرومایه ، پیش پا افتاده ، بی ارزش .