کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هموار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هموار
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ په . ] (ص .) 1 - مسطح ، صاف . 2 - نرم و آهسته .
-
جستوجو در متن
-
هاموار
فرهنگ فارسی معین
(ص .) هموار.
-
قاع
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) زمین هموار، دشت .
-
مستوی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) برابر، هموار.
-
تخته سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (اِمر.) سنگ بزرگ با سطح هموار.
-
تسطیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) هموار کردن ، پهن کردن .
-
جلگه
فرهنگ فارسی معین
(جُ گِ) (اِ.) زمین صاف و هموار.
-
نسو
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ) (ص .) چیز نرم ، لطیف و هموار.
-
نسوده
فرهنگ فارسی معین
(نَ دِ) (ص مف .) هموار و لغزنده .
-
غوطه
فرهنگ فارسی معین
(غَ وْ طَ) [ ع . ] (اِ.) زمین پست و هموار.
-
لخشان
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ص .) 1 - لغزان . 2 - هموار.
-
بساردن
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بِ دَ) (مص م .) شخم کردن ، هموار کردن زمین شخم کرده .
-
تخت شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - هموار شدن . 2 - به غایت نشئه شدن .
-
خیابان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جاده ، راه عریض و هموار در شهر که مردم از آن عبور کنند و اطراف آن مغازه یا خانه باشد.