کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همه روشنی یک صدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
همه جانبه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ بِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) آن چه از هر جانب و هر طرف صورت گیرد.
-
همه کاره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (ص مر.) 1 - کسی که همه کاری از دست او برآید. 2 - کسی که در هر کاری مداخله کند.
-
جستوجو در متن
-
متفق
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَّ فِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) با هم یکی شده ، یک دل و یک جهت ، متحد شده . 2 - (ص .) سازگار، همراه . 3 - مصمم ، قصد کننده . ؛ ~القول هم صدا، هم کلام . ؛~الرأی همدستان ، هم رأی .
-
صداگذاری
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - ضبط صداهای مناسب هر یک از هنرپیشه ها یا موسیقی متن فیلم و هماهنگ کردن نوارهای صدا با نوار تصویر. 2 - افزودن صدای مناسب به فیلم .
-
هدفون
فرهنگ فارسی معین
(هِ فُ) [ انگ . ] (اِ.) یک جفت گوشی که با اتصال آن به دستگاه صوتی یا تصویری ، صدا به طور مستقیم و بدون پخش شدن در فضا دریافت شود، دوگوشی . (فره ).
-
کلافه
فرهنگ فارسی معین
(کَ فِ) (ص .) 1 - درهم پیچیده . 2 - دارای حالت ناراحت وبی تاب بر اثر رویارویی با یک وضع آزاردهنده مثل سر و صدا، درد یا گرما و...
-
لحن
فرهنگ فارسی معین
(لَ حْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آواز خوش و موزون . 2 - سخن ، معنی سخن . ج . الحان .3 - ویژگی یا چگونگی صدا یا موسیقی . 4 - صدایی با گام و ارتعاش معین . 5 - سبک یاشیوة بیان یک مطلب .
-
شاخ شانه
فرهنگ فارسی معین
(خْ نِ) (اِمر.) قسمی از گدایان که شاخ گوسفندی در یک دست و شانه ای در یک دست دیگر می گرفتند و آن شانه را بر شاخ می کشیدند تا صدای ناهنجاری برآید و مردم از آن صدا به ستوه آمده چیزی به آن ها بدهند.
-
صفحه
فرهنگ فارسی معین
(صَ حَ یا حِ) [ ع . صفحة ] (اِ.) 1 - رویه و سطح چیزی . ج . صفحات . 2 - کنارة چیزی ، جانب . 3 - چهره ، صورت . 4 - در فارسی هر یک از دو سوی یک ورق کاغذ، مقوا و مانند آن . 5 - صفحة مدوری که روی آن موسیقی یا آواز یا گفتار ضبط شده است و به کمک گرامافون به...
-
سایه روشن
فرهنگ فارسی معین
( ~. رُ شَ) (اِمر.) 1 - تاریکی ، روشنی . 2 - فضایی که بخش هایی از آن تیره یا تاریک و بخش های دیگرش روشن است . 3 - خط ها و سایه هایی که برآمدگی ها و فرورفتگی های اشیاء و چگونگی تابش نور بر آن ها را در یک تصویر نشان دهد (نقاشی ). 4 - زمانی که روشنایی ر...
-
بوق
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - نای ، نای بزرگ . 2 - دستگاهی در وسایل نقلیه که با به صدا درآوردن آن به دیگران اخطار می دهند. 3 - نوعی از شیپور کوتاه که شکارچیان برای راندن شکار از محلی به محل دیگر به کار برند، نفیر. 4 - صدای ممتد یا مقطع سوت مانندی که از گوشی تلفن شنیده ...