کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همهزمانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
همه
فرهنگ فارسی معین
(هَ مِ) [ په . ] (اِ.) تمام ، جمیع .
-
همه جانبه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ بِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) آن چه از هر جانب و هر طرف صورت گیرد.
-
همه کاره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (ص مر.) 1 - کسی که همه کاری از دست او برآید. 2 - کسی که در هر کاری مداخله کند.
-
جستوجو در متن
-
وقتی
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع - فا. ] (ق .) هنگامی ، زمانی .
-
مادام
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ق .) تا وقتی که ، تا زمانی که .
-
دور
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) آن چه از ما فاصله ای زمانی یا مکانی دارد.
-
جاری
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (ص .) روان . 2 - زمانی که در آن هستیم .
-
خروس خوان
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (اِمر.) هنگام سحر (زمانی که خروس می خواند).
-
سالگرد
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِمر.) زمانی از سال که یک یا چند سال از واقعه ای گذشته باشد.
-
گاهی
فرهنگ فارسی معین
(ق .) 1 - زمانی ، هنگامی . 2 - باری ، نوبتی ، دفعه ای .
-
برگریزان
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) زمانی که برگ های درختان به زمین فرومی ریزد، پاییز، خزان .
-
جشنواره
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) جشنی (معمولاً) فرهنگی که در فاصله های زمانی معین برگزار می شود.
-
سانس
فرهنگ فارسی معین
(نْ) [ فر. ] (اِ.) زمانی برای نمایش فیلم یا تئاتر، جلسه ، نوبت (فره ).
-
تایمر
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ انگ . ] (اِ.) سوییچ ساعتی ، نوعی ابزار که به وسیلة آن می توان دستگاهی را در فاصلة زمانی معینی روشن یا خاموش کرد.