کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هلاک بر در نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رصف
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پیچیدن پی را بر پیکان تیر. 2 - پای بر پای پیچیدن . 3 - سنگ بر هم نهادن در بنا.
-
پردة طنبور
فرهنگ فارسی معین
( ~ طَ)(اِمر.) زه هایی بر دستة طنبور که با نهادن انگشت بر جای هر پرده ، تغییراتی در آهنگ می دهند.
-
گل خواندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خا دَ) (مص ل .) در اصطلاح قماربازان همة نقد خود را یکباره بر داو نهادن ، در این موقع کلمة «گل » را بر زبان رانند.
-
آیینه بندان
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ)(اِمر.)آراستن در و دیوار خانه با نهادن آیینه های بسیار بر آن . آیینه - بندی نیز گویند.
-
ازماع
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) قصد کردن ، دل بر کاری نهادن .
-
بار بر کسی نهادن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. کَ. نَ دَ) (مص ل .) تحمیل کردن .
-
تحلیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تحلیة ] (مص م .) زیور بر نهادن ، زینت دادن .
-
تاج گذاری
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ معر - فا. ] (حامص .) آیین بر سر نهادن تاج و بر تخت نشستن پادشاهی نو.
-
سلام
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - درود گفتن . 2 - بی گزند شدن . 3 - گردن نهادن . ؛ ~ علیک درود بر تو باد. ؛ ~ علیکم درود بر شما.
-
طول
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص ل .) 1 - منت نهادن بر کسی . 2 - فزونی جستن بر کسی . 3 - احسان کردن .
-
دیگ نهادن
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) (مص ل .) 1 - نهادن دیگ بر روی آتش ، دیگ بار کردن . 2 - (کن .) کر و فر و خودنمایی کردن ، لاف زدن .
-
اغضاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - چشم بستن ، چشم بر هم نهادن . 2 - (اِمص .) چشم پوشی ، گذشت .
-
تطول
فرهنگ فارسی معین
(تَ طَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - منت نهادن بر کسی . 2 - فزونی جستن .
-
سجده
فرهنگ فارسی معین
(سَ دَ یا دِ) [ ع . سجدة ] (مص ل .) پیشانی بر زمین نهادن هنگام نماز.
-
سر بر خط نهادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ. خَ. نَ دَ) [ فا - ع . ] (مص ل .) فرمانبردار شدن ، مطیع شدن .