کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هشت
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ په . ] (اِ.) عدد اصلی بین هفت و نه (8). ؛ ~ کسی گرو نه بودن کنایه از: درآمد کم و هزینة زیاد داشتن .
-
واژههای مشابه
-
هشت پا
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِمر.) اختاپوس .
-
هفت و هشت
فرهنگ فارسی معین
(هَ تُ هَ)(اِمر.) 1 - هفت یا هشت عدد از چیزی . 2 - (کن .) گفتار خصومت آمیز و وحشت انگیز. 3 - آواز سگ .
-
جستوجو در متن
-
یک هشتم
فرهنگ فارسی معین
(یِ یا یَ. هَ تُ) (عد. کسری ) یک جزء از هشت ، هشت یکم .
-
اختاپوس
فرهنگ فارسی معین
(اُ) (اِ.) هشت پا.
-
ثمان
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (اِ.) هشت .
-
ثمانی
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (اِ.) هشت .
-
تثمین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - بها کردن ، قیمت کردن . 2 - هشت سو کردن ، هشت گوش ساختن .
-
زیگزاک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - نوعی دوخت دندانه دار شبیه به هفت و هشت های به هم پیوسته . 2 - مسیر یا امتدادی به صورت هفت و هشت .
-
مثمن
فرهنگ فارسی معین
(مُ ثَ مَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - هشت تایی ، هشت گوشه . 2 - فروخته شده .
-
آذارافیون
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ معر. ] ( اِ.) هشت پا.
-
ثمانیه
فرهنگ فارسی معین
(ثَ یِ) [ ع . ] (اِ.) هشت .
-
اسپان
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) شجاع ؛ یکی از صور فلکی جنوبی که دارای هشت ستاره می باشد.