کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هست و نیست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هست و نیست
فرهنگ فارسی معین
(هَ تُ)(اِمر.)(عا.)همة موجودی و دارایی .
-
جستوجو در متن
-
معدوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ [ ع . ] (اِمف .) نیست شده ، نیست و نابود.
-
گم و گور
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ مُ) (ص مر.) (عا.) نیست و نابود، ناپدید.
-
منتفی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) نیست و نابود گشته .
-
گرد برآوردن
فرهنگ فارسی معین
(گَ. بَ وَ دَ) (مص م .) نیست و نابود کردن .
-
آیات
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ آیه . 1 - نشانه ها، علامت ها. 2 - آیه های قرآن . ؛ ~متشابه آیاتی از قرآن که مقصود از آن ها کاملاً روشن نیست و قابل تأویل است . ؛ ~محکمه آیاتی از قرآن که مقصود آن ها روشن است و قابل تأویل نیست . ؛ نمازِ ~نمازی که هنگام خسوف و کس...
-
سمبولیک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر . ] (ص .) چیزی که دارای ارزش و کارایی خاص خود نیست و نشانه و مظهر چیز دیگری است ، رمزی ، نمادین (فره ).
-
نظرپاک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص مر.) کسی که نظرش آلوده به هوی و هوس نیست .
-
کلا
فرهنگ فارسی معین
(کَ لّ) [ ع . ] (حر.) حرف رد و انکار به معنی چنین نیست .
-
بازسازی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) دوباره ساختن آن چه از بین رفته یا خراب شده است و یا مطلوب و مناسب نیست .
-
جامد
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - یخ بسته ، منجمد. 2 - آن چه که زنده نیست و رُشد ندارد مانند سنگ .
-
سرب
فرهنگ فارسی معین
(سُ) (اِ.) فلزی است نرم و چکش خور به رنگ خاکستری که در طبیعت به طور آزاد موجود نیست .
-
ناملایم
فرهنگ فارسی معین
(مُ یِ) [ فا - ع . ] (ص .) 1 - آن چه که موافق و سازگار نیست . 2 - درشت ، خشن .
-
لاحول
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (جملة اسمی ) مختصر «لاحول ولا قوة الابالله) نیست نیرو و قوتی مگر خدای تعالی را.