کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزینه نگهداری و تعمیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آفتابه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (اِمر.) ظرفی فلزی یا پلاستیکی با لولة بلند و باریک که سر آن گشاد است و در آن آب کنند و جهت نظافت استفاده کنند. ؛ ~ خرج لحیم کردن (کن .) تعمیر کردن کالای فرسوده ای که هزینة تعمیر آن بیش از قیمت خود کالا باشد، کار بیهوده کردن .
-
مرمت
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ مَّ) [ ع . مرمة ] (اِمص .) تعمیر و اصلاح هرچیز.
-
تیمارستان
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِمر.) جای نگهداری و مداوای دیوانگان .
-
سیلو
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) انبار مخصوص نگهداری غلات و مانند آن .
-
الکتریکی
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ) [ فر - فا. ] (ص نسب .) منسوب به الکتریک ، مربوط به الکتریسته . 1 - برقی . 2 - مغازه و دکان فروش و تعمیر لوازم برقی .
-
آپارات
فرهنگ فارسی معین
[ روس . ] ( اِ.) 1 - دستگاه ، ابزار، ماشین . 2 - دوربین عکاسی . 3 - دستگاه نمایش فیلم . 4 - دستگاه تعمیر و اصلاح لاستیک اتومبیل .
-
نوساز
فرهنگ فارسی معین
(نُ) 1 - (ص فا.) آن که چیزی را تجدید و تعمیر کند. 2 - (ص مف .) نوساخته ، تازه ساز.
-
لحیم
فرهنگ فارسی معین
(لَ حِ) [ ع . ] 1 - (ص .) پرگوشت ، فربه . 2 - (اِ.) جوشی مخصوص تعمیر ظروف مسی و برنجی .
-
درج
فرهنگ فارسی معین
(دُ رْ) [ ع . ] (اِ.) صندوقچه ، جعبه ای کوچک برای نگهداری جواهر و زینت آلات و عطرها.
-
دپو
فرهنگ فارسی معین
(دِ پُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - انبار اجناس ، مخزن . 2 - محل تجمع وسایل و افراد یا نیروها برای انجام کاری . 3 - کارگاه تعمیر و توقف لکوموتیو و نگه داری تجهیزات و انباشت پارسنگ ، آمادگاه (فره ).
-
بتخانه
فرهنگ فارسی معین
(بُ نِ) (اِمر.) 1 - بتکده ، جایی که در آن بت را نگهداری و پرستش می کنند. 2 - حرم ، حرمسرا.
-
حافظه
فرهنگ فارسی معین
(فِ ظِ) [ ع . حافظة ] (اِفا.) ذهن ، قوه ای که ضبط و نگهداری مطالب را به عهده دارد.
-
خزانه
فرهنگ فارسی معین
(خِ نِ) [ ع . خزانة ] (اِ.) گنجینه ، جایی که در آن پول ها و اشیاء گرانبها را نگهداری می کنند. ج . خزاین .
-
سرداب
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) اطاقی در زیر زمین خانه برای استفاده از خنکی آن در تابستان برای نگهداری غذا و چیزهای فاسد شدنی .
-
کلی
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) = کولی : نوعی ماهی کوچک استخوانی و پر گوشت که در مرداب انزلی و بحر خزر فراوان است و آن را در حوض ها نگهداری کنند، رضراضی .