کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزار چرخه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هزار آوا
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِمر.) بلبل .
-
هزار میخ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) کنایه از: 1 - خرقة درویشان که بخیة بسیاری بر آن زده باشند. 2 - آسمان پر ستاره .
-
هزار و یک اسم
فرهنگ فارسی معین
(هِ رُ اِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مجموعة 1001 نام خدای ، اسما الهی .
-
جستوجو در متن
-
کلاوه
فرهنگ فارسی معین
(کَ وَ یا وِ) (اِ.) = کلایه . کلافه : ریسمان خام که بر چرخه پیچیده باشند.
-
زنجیره
فرهنگ فارسی معین
(زَ رِ) (اِ.) 1 - رشته ، هر چیز شبیه به زنجیر. 2 - چرخه ؛ مجموع فرایندهای مرتبط با هم . 3 - شیارهای لبة سکه .
-
چرخه
فرهنگ فارسی معین
(چَ خِ) (اِ.) 1 - زنجیره ؛ مجموع فرایندهای مرتبط با هم . 2 - فاصله زمانی ای که در طی آن یک حادثه یا پدیدة منظم رخ می دهد، سیکل .
-
سه چرخه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چَ خِ) (اِمر.) وسیلة نقلیة بچه گانه با دو چرخ در عقب و یک چرخ فرمان در جلو که با پا زدن به حرکت درمی آید.
-
کلاف
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) کلافه ، کلابه ، نخ یا ابریشم که دور چرخه پیچیده باشند. ؛ ~ سر در گم کنایه از: رشته ای که نتوان آن را به آسانی گشود.