کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هاون
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ په . ] (اِ.) ظرفی آهنی یا سنگی که در آن چیزی را می کوبند یا می سایند.
-
جستوجو در متن
-
کابیله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) هاون ، هاون چوبین .
-
جوغن
فرهنگ فارسی معین
(جَ غَ) (اِ.) هاون سنگی .
-
ارویس گاه
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (اِمر.) (در آداب دینی زرتشتی ) سنگ بزرگی است چهار گوشه که آلت های مخصوص از قبیل هاون و دستة هاون و برسمدان و طشت و ورس را بر روی آن می نهند.
-
بتو
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) 1 - قیف . 2 - گیره چوب یا ساقه گیاه . 3 - دستة هاون . 4 - هاون سنگی . 5 - سنگی که بر روی آن ادویه و چیزهای دیگر را سایند.
-
یانه
فرهنگ فارسی معین
(ن ) (اِ.) 1 - هاون . 2 - بزرک و تخم کتان .
-
جواز
فرهنگ فارسی معین
(جُ) (اِ.) 1 - هاون سنگین و چوبین ، مهراس . 2 - چوبی که ستوران را بدان رانند.
-
صلایه
فرهنگ فارسی معین
(صَ یَ یا یِ) [ ع . صلایة ] (اِ.) سنگِ پهن و سخت . ؛ ~ کردن دارو یا هر چیز دیگر را بر روی سنگ یا در هاون کوبیدن .
-
غنگ
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) 1 - هاون چوبین یا سنگین . 2 - آواز بلند. ؛خر ~خر عصاری .
-
گواز
فرهنگ فارسی معین
(گَ یا گُ) (اِ.) 1 - چوبدستی که با آن گاو و خر را رانند. 2 - هاون چوبین .
-
کوتک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) = کتک : 1 - چوبدستی ، عصا. 2 - دستة هاون . 3 - چوب گازران . 4 - ضرب (مطلق ) زدن (چه با چوب و چه غیر آن )، کتک .
-
آب
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) مایعی است شفاف ، بی طعم و بی بو، مرکب از دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن ؛ o 2 H ، در باور قدما یکی از چهار عنصر «آب ، آتش ، باد، خاک » محسوب می شده . معانی کنایی آب : 1 - آبرو. 2 - جلا، درخشندگی . 3 - رونق . 4 - اشک . 5 - عرق . 6 - نازکی . ...