کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هامون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هامون
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.)= هامُن : 1 - دشت ، صحرا، زمین هموار. 2 - خشکی .
-
جستوجو در متن
-
هامن
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) نک هامون .
-
صفصف
فرهنگ فارسی معین
(صَ صَ) [ ع . ] (اِ.) زمین هموار، زمین هامون و نرم .
-
ابطح
فرهنگ فارسی معین
(اَ طَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - رودخانة فراخ . 2 - زمین هموار، هامون .
-
جدد
فرهنگ فارسی معین
(جَ دَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - راه راست . 2 - زمین رست . 3 - هامون ، زمین هموار درشت .
-
غموض
فرهنگ فارسی معین
(غُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) هامون شدن زمین . 2 - دور معنی و باریک شدن سخن . 3 - (اِمص .) پوشیدگی علم و هنر، مشکل هر فن .