کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نی نی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نی نی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) (عا.) 1 - مردمک چشم . 2 - (عا.) عروسک به زبان کودکان 4 - بچة کوچولو.
-
جستوجو در متن
-
کلک
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) نی ، قلم نی .
-
نیین
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص نسب .) منسوب به نی ؛ ساخته شده از نی .
-
فوتک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) 1 - نی کوتاهی که با آن به طرف چیزی فوت کنند. 2 - نی لبک .
-
لوخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوعی نی که در آب می روید.
-
توتک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) نوعی نی لبک ، که چوپانان می نوازند.
-
نیزار
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) جایی که در آن نی فراوان روییده باشد.
-
بوریا
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) حصیر، حصیری که از نی شکافته می بافند.
-
زمار
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ ع . ] (ص .) نای زن ، نی نواز.
-
نال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - نی باریک . 2 - قلم نویسندگی .
-
نایی
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) نای زن ، نی نواز.
-
غرو
فرهنگ فارسی معین
(غَ رْ) (اِ.) نای ، نی میان تهی .
-
انبوب
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فاصلة میان دو بند یا گره نی (نای ). 2 - هر چیز مجوف مانند نی (نای ). 3 - لوله (آب و غیره )؛ ج . انابیب .
-
کوخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) خانه ای که از علف و نی و چوب ساخته شود.