کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیکو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیکو
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) 1 - نیک ، خوب . 2 - زیبا.
-
جستوجو در متن
-
تحبیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نیکو کردن ، بیاراستن . 2 - نیکو نوشتن .
-
مستحسن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ سَ) [ ع . ] (اِمف .) نیکو، نیکو و پسندیده شمرده شده .
-
سیغ
فرهنگ فارسی معین
(ص .) نیکو، خوب .
-
نکو
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص .) نیکو.
-
هجیر
فرهنگ فارسی معین
(هُ جَ) (ص .) خوب ، نیکو.
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) نیکو، خوش .
-
گنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) نیکو، خوب ، زیبا.
-
استحسان
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نیکو شمردن . 2 - پسندیدن ، نیکو جلوه دادن .
-
جمیل
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (ص .) زیبا، نیکو.
-
شمد
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) = شمذ: نان سفید نیکو.
-
ه
فرهنگ فارسی معین
(هُ) (پش .) خوب ، نیکو، هژیر، هویدا.
-
بآیین
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ص .) 1 - کامل . 2 - نیکو.
-
ترقیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) اصلاح کردن ، نیکو گردانیدن .