کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیم کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نیم ساز
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) خطی که زاویه را نصف کند.
-
نیم کره
فرهنگ فارسی معین
(کُ رَ یا رِ) (اِمر.) هر نیمة کرة زمین که به وسیلة خط استوا جدا شده .
-
نیم لنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِ.) 1 - کمان دان ، غلافِ کمان . 2 - ترکش ، تیردان .
-
نیم وجبی
فرهنگ فارسی معین
(وَ جَ)(ص نسب .)1 - (عا.) بسیار کوتاه ، کوتاه قد. 2 - آن چه که طول و ارتفاعش معادل نیم وجب باشد.
-
نیم من شدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ. شُ دَ) (عا.) عادلانه قضاوت کردن ، انصاف دادن .
-
جستوجو در متن
-
نقاله
فرهنگ فارسی معین
(نَ قّ لِ) [ ع . نقالة ] (اِ.) ابزاری است درجه دار به شکل نیم دایره که برای اندازه گیری و ترسیم زوایا به کار برده می شود.
-
کاسه
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ازع . ] (اِ.) 1 - پیاله ، ظرف . 2 - کوس . 3 - بیرونی ترین پوشش گل . ؛~ی داغ تر از آش کنایه از: واسطه ای که از صاحب حق بیشتر جوش می زند. ؛~ ای زیر نیم ~بودن کنایه از: نیرنگی در کار بودن . ؛ ~کوزة کسی را به هم زدن کنایه از: شر و فساد و خ...