کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیازمند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیازمند
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ص .) محتاج ، حاجتمند.
-
جستوجو در متن
-
محتاج
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) نیازمند.
-
تلنگی
فرهنگ فارسی معین
(تُ لَ) (ص نسب .) نیازمند، گدا.
-
حاجت داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) [ ع - فا . ] (مص ل .) احتیاج داشتن ، نیازمند بودن .
-
درغوش
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص . اِ.) درویش ، نیازمند، محتاج ، تهیدست .
-
عایل
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . عائل ] (ص .) نیازمند، تهی - دست .
-
گرسنه
فرهنگ فارسی معین
(گُ رُ نِ) (ص .) مقابل سیر. مجازاً: بسیار نیازمند.
-
بر در نشسته
فرهنگ فارسی معین
(بَ. دَ. نِ شَ تِ)(ص .) محتاج ، نیازمند.
-
حاجتمند
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) 1 - تهی - دست . 2 - نیازمند.
-
احتیاج
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نیازمند شدن ، حاجتمند شدن . 2 - (اِمص .) حاجتمندی ، نیازمندی . 3 - (اِ.) نیاز، حاجت .
-
افتقار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) ندار شدن ، نیازمند گشتن . 2 - (اِمص .) فقر، تهیدستی .
-
محکمات
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ) [ ع . ] (اِمف .) آیاتی که معنی آن صریح بود و نیازمند به تأویل نباشد. جِ محکمه (محکم ).
-
مفتقر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ق ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) نیاز دارنده . 2 - (ص .) نیازمند، محتاج ، مستمند؛ ج . مفتقرین .
-
مضطر
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ رّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - ناچار، بیچاره . 2 - تنگدست ، نیازمند.