کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیاز
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - حاجت ، احتیاج . 2 - نذری که برای گرفتن مراد و حاجت به کسی یا جایی بدهند.
-
واژههای مشابه
-
نیاز داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) محتاج بودن .
-
نیاز کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) درخواست کردن ، التماس نمودن .
-
جستوجو در متن
-
آیفت
فرهنگ فارسی معین
(یَ) ( اِ.) حاجت ، نیاز.
-
غاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نیاز، حاجت .
-
مایحتاج
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (اِ.) آن چه که مورد نیاز است .
-
وطر
فرهنگ فارسی معین
(وَ طَ) [ ع . ] (اِ.) حاجت ، نیاز.
-
مستغنی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) بی نیاز.
-
مغنی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) بی نیاز، بی نیازکننده .
-
اغنا
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . اغناء ] (مص م .) بی نیاز کردن .
-
غانی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) 1 - بی نیاز. 2 - توانگر.
-
غنی
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (ص .) 1 - توانگر. 2 - بی نیاز.
-
انجاز
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - برآوردن نیاز. 2 - وفا کردن وعده .