کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگهداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شترخان
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) جای نگهداری شتران .
-
تیمارستان
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِمر.) جای نگهداری و مداوای دیوانگان .
-
زندان
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ په . ] (اِ.) جایی برای نگهداری گناهکاران .
-
پاچالدار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) آن که نگهداری آرد نانوایی با اوست .
-
دارالمجانین
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) [ ع . ] (اِمر.) تیمارستان ، محل نگهداری دیوانگان .
-
دادا
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) خدمتکار، کنیز، کسی که نگهداری از فرزندان را به عهده دارد.
-
سیلو
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) انبار مخصوص نگهداری غلات و مانند آن .
-
سفارش
فرهنگ فارسی معین
(س رِ) (اِمص .) 1 - دستور دادن . 2 - دستور برای انجام کار یا نگهداری از چیزی .
-
کتابخانه
فرهنگ فارسی معین
(کِ. نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) محل نگهداری کتاب .
-
بتخانه
فرهنگ فارسی معین
(بُ نِ) (اِمر.) 1 - بتکده ، جایی که در آن بت را نگهداری و پرستش می کنند. 2 - حرم ، حرمسرا.
-
تحریز
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - در نگهداری چیزی مبالغه کردن . 2 - پناه دادن . 3 - محکم کردن .
-
حافظه
فرهنگ فارسی معین
(فِ ظِ) [ ع . حافظة ] (اِفا.) ذهن ، قوه ای که ضبط و نگهداری مطالب را به عهده دارد.
-
خزانه
فرهنگ فارسی معین
(خِ نِ) [ ع . خزانة ] (اِ.) گنجینه ، جایی که در آن پول ها و اشیاء گرانبها را نگهداری می کنند. ج . خزاین .
-
خزن
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - اندوختن مال . 2 - پوشیده داشتن راز. 3 - نگهداری زبان از سخن گفتن .
-
خانگی
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ) (ص نسب .) 1 - منسوب و مربوط به خانه . 2 - آن چه در خانه تهیه کنند. 3 - حیوانی که در خانه نگهداری شود.