کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگه
فرهنگ فارسی معین
(نِ گَ) (اِ.) مخفف نگاه .
-
واژههای مشابه
-
پهلو نگه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ گَ. تَ)(مص ل .)دوری ک ردن ، احتراز کردن .
-
فرصت نگه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ گَ. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .)1 - درنگ کردن ، تأنی کردن . 2 - منتظر فرصت مناسب بودن .
-
جستوجو در متن
-
استحیاء
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص م .) زنده نگه داشتن .
-
گیره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) وسیله ای برای گرفتن و نگه داشتن چیزی .
-
احتباس
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص .) در حبس کردن ، نگه داشتن چیزی .
-
آسیابان
فرهنگ فارسی معین
(ص . اِ.) کسی که نگه داری و ادارة آسیاب را بر عهده دارد.
-
بایگانی
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) جایی که در آن اسناد و مدارک اداری نگه داری می شود.
-
پرورشگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) محل نگه داری و پرورش کودکان بی سرپرست .
-
پاسدار
فرهنگ فارسی معین
(اِفا.) نگهبان ، مراقب ، نگه داری کننده .
-
جامه دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) کارگری که در حمام جامه های مردم را نگه می دارد.
-
صرفه جو
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (ص فا.) آن که در خرج کردن اندازه نگه دارد، مقتصد.
-
صرفه جویی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) اندازه نگه داشتن ، از حد خارج نشدن .