کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگاهداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
نگاه داری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - محافظت ، حراست . 2 - مواظبت ، توجه دقیق .
-
جستوجو در متن
-
محفوظ
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - نگاهداری شده ، حراست شده . 2 - از بر شده .
-
تعهد کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - به عهده گرفتن . 2 - نگاهداری ، تیمار داشتن .
-
وقایه
فرهنگ فارسی معین
(و ِ یَ) [ ع . وقایة ] 1 - (مص م .) نگاهداری کردن . حفظ کسی از بدی و آفت . 2 - (اِ.) روسری ، سربند زنان .
-
یخچال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - محل نگاهداری یخ . 2 - وسیله ای که با نیروی برق کار می کند و هرچه را در آن بگذارند سرد نگاه می دارد.
-
غرقی
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) 1 - زحمتی که در نگاهداری خرمن از آفت سیل متحمل شوند. 2 - در اصطلاح لوطیان : دخول .
-
عصمت
فرهنگ فارسی معین
(عِ صْ مَ) [ ع . عصمة ] 1 - (اِمص .) پاک دامنی ، نگاهداری نفس از گناه و خطا. 2 - (اِ.) فرشتة اجتناب از گناه .