کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگاهبانی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حرس
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (مص م .) نگاهبانی کردن .
-
محارست
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ سَ) [ ع . محارسة ] (مص م .) نگاهبانی کردن ، پاسبانی کردن .
-
پاییدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - نگاهبانی کردن . 2 - مراقبت کردن . 3 - دوام داشتن . 4 - منتظر بودن ، چشم داشتن . 5 - توقف کردن .
-
مراقبه
فرهنگ فارسی معین
(مُ قِ بِ یا قَ بَ) [ ع . مراقبة ] (مص م .) 1 - مواظبت کردن . 2 - نگاهبانی کردن .
-
محافظت
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ ظَ) [ ع . محافظة ] 1 - (مص م .) نگاهبانی کردن ، حفظ کردن . 2 - نگاه داشتن . 3 - (اِمص .) نگهبانی ، حفاظت .
-
مراقبت
فرهنگ فارسی معین
(مُ قِ بَ) [ ع . مراقبة ] (مص . ل .) 1 - نگاهبانی . 2 - دیده بانی کردن .
-
حفظ
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نگاهبانی کردن ، نگه داری کردن . 2 - به ذهن سپردن ، در حافظه نگاه داشتن . 3 - (اِ.) یاد، ذهن . 4 - جلوگیری از ایجاد خدشه یا آشفتگی .