کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نکاح
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (مص م .) ازدواج ، زناشویی .
-
جستوجو در متن
-
بیوگانی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (حامص .) عروسی ، نکاح .
-
شبر
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - حق نکاح ، مهر، دست پیمان ، کابین . 2 - زواج ، نکاح .
-
منکوح
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) نکاح کرده ، عقد زناشویی بسته .
-
کابین کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) عقد کردن ، به نکاح درآوردن .
-
استنکاح
فرهنگ فارسی معین
(اِ ت ِ) [ ع . ] (مص م .) عقد زناشویی بستن ، طلب نکاح کردن .
-
مناکحت
فرهنگ فارسی معین
(مُ کِ حَ) [ ع . مناکحة ] (مص م .) نکاح ، ازدواج .
-
امهار
فرهنگ فارسی معین
(اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - کابین کردن . 2 - نکاح دادن زنی را با غیری به مهر.
-
حباله
فرهنگ فارسی معین
(حِ لِ) [ ع . حبالة ] (اِ.) 1 - قید، بند. 2 - دام . ؛ ~نکاح قید ازدواج .
-
منفسخ
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ س ) [ ع . ] (اِفا. ص .) فسخ شده ، برانداخته شده ، لغو شده (عهد، بیع ، نکاح و جز آن ها).
-
انفساخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ فِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برانداخته شدن ، به هم خوردن ، برهم زده شدن (عقد بیع یا نکاح ). 2 - کار باز افتادن . 3 - (اِمص .) بهم خوردگی ، باز افکندگی .