کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَهَرٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نهر
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) جوی ، رودخانه . ج . انهار، نهور.
-
واژههای همآوا
-
نحر
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) گلو بریدن ، شتر قربانی کردن . 2 - قسمت بالای سینه ، جای گردن بند.
-
نهر
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) جوی ، رودخانه . ج . انهار، نهور.
-
جستوجو در متن
-
رود
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) نهر، جوی .
-
رودخانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) رود، نهر بزرگ .
-
انهار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ نهر؛ جوی ها.
-
خرند
فرهنگ فارسی معین
(خَ رَ) (اِ.) ردیفی از آجر که روی زمین ، کنار نهر یا باغچه ، پهلوی هم چینند.
-
هرزبان
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِمر.) (عا.) تخته ای که جلو جوی و نهر نهند برای کم و بیش کردن آب .
-
جعفر
فرهنگ فارسی معین
(جَ فَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - رود، نهر. 2 - ماده شتر پر شیر.
-
خورابه
فرهنگ فارسی معین
(خُ بِ) (اِمر.) 1 - سوراخی که در بندی که بر جوی بسته اند ایجاد شود و آب اندک اندک از آن خارج شود. 2 - جوی کوچکی که برای زراعت از نهر جدا کنند.
-
ناودان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - مجرایی که آب را از بام خانه به پایین هدایت می کند. 2 - مجرای آب ، نهر.
-
ساعده
فرهنگ فارسی معین
(عِ دَ یا دِ) [ ع . ساعدة ] (اِ.) 1 - شیر بیشه . 2 - بازوی چرخ چاه . 3 - مجرای آب به سوی نهر یا دریا؛ سواعد.
-
فاضلاب
فرهنگ فارسی معین
(ض ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - آب اضافه ای که از نهر یا رود به بیرون سرریز می کند. 2 - آب آلوده ای که از حمام ها و توالت ها و... به چاه سرازیر می شود.