کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَقْصٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نقص
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) کمی ، عیب ، کاستی .
-
واژههای همآوا
-
نقص
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) کمی ، عیب ، کاستی .
-
جستوجو در متن
-
وقص
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (اِ.) عیب ، نقص .
-
مهذب
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ ذَّ) [ ع . ] (اِمف .) پاکیزه شده از عیب و نقص .
-
وصمت
فرهنگ فارسی معین
(وَ مَ) [ ع . وصمة ] (اِ.) 1 - ننگ ، عار. 2 - عیب ، نقص .
-
عیب
فرهنگ فارسی معین
(عَ یا ع ) [ ع . ] (اِ.) نقص ، نقیصه . ج . عیوب .
-
کامل
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (ص .) 1 - درست ، بی نقص . 2 - فاضل ، دانا.
-
مثالب
فرهنگ فارسی معین
(مَ لِ) [ ع . ] (اِ.) ج . مثلبه ؛ عیب ، نقص .
-
آهو
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] 1 - ( اِ.) عیب ، نقص . 2 - بیماری ، مرض . 3 - (ص .) بد، ناپسند.
-
اللهی
فرهنگ فارسی معین
(اَ لْ لا) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به الله، خدایی . 2 - مرد کامل ، از نقص رسته .
-
تنقیح
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پاکیزه کردن . 2 - اصلاح کردن کلام از عیب و نقص .
-
سوالمه
فرهنگ فارسی معین
(سَ لِ) [ ع . ] (اِفا. اِ.) جِ سالمه . 1 - بی عیب ها، بی نقص ها. 2 - بی زحاف ها (در علم عروض ).
-
منگل
فرهنگ فارسی معین
(مُ گُ) [ انگ . ] (اِ.) = منگول : مبتلا به منگلی ، نوعی نقص عقلی است که مبتلایان به آن دارای چشم های بادامی و قیافه ای مغولی هستند.