کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نون نان گونه ها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اقسام
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ قسم . 1 - بهره ها، بخش ها. 2 - گونه ها، جنس ها.
-
اجناس
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ جنس . 1 - قسم ها، نوع ، گونه ها. 2 - کالاها، امتعه .
-
اشکال
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ شکل . 1 - صورت ها، گونه ها، انواع . 2 - پیکرها.
-
صناب
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (اِ.) نان خورشی که از خردل و زبیب ترتیب دهند. ؛ ~بری : گونه ای تره - تیزک که بدان تره تیزک صحرایی گویند.
-
فوم
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) گندم و نخود و حبوب دیگر که از آن ها نان سازند.
-
لالنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) نان پارة گدایی ، غذایی که آدم های فقیر از مهمانی ها با خود ببرند.
-
ضروب
فرهنگ فارسی معین
(ضُ) [ ع . ] (اِ.) جِ ضرب . 1 - گونه ها، انواع . 2 - اجزای آخر بیت .
-
گونه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِ.) 1 - رنگ ، نوع . 2 - رخ ، سیما. 3 - قسمت گوشتی زیر چشم ها و ک نار بینی و دهان ، لُپ . 4 - همانند چیزی مانند: پیامبر - گونه .
-
شکرلب
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا ش کَ لَ) (ص مر.) 1 - کسی که یکی از دو لبش چاک داشته باشد. 2 - کنایه از: شیرین گفتار، معشوق . 3 - گونه ای نان شیرینی .
-
آهار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گیاهی از تیرة مرکبان جزو دستة پیوسته گلبرگ ها که اصل آن از مکزیک است و دارای گونه های متعدد زینتی است .
-
اپرا
فرهنگ فارسی معین
(اُ پِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - نمایشی که همراه با ساز و آواز و شعر باشد. 2 - محل اجراء این گونه نمایش ها.
-
آرتروز
فرهنگ فارسی معین
(تْ رُ) [ فر. ] (اِ.) هر گونه بیماری دردناک مفصلی به ویژه نوع التهابی آن که با تحلیل سطح مفصل ها همراه است .
-
قبیل
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جماعت ، گروه . 2 - گونه ، ن وع . مثل : از این قبیل کتاب ها.
-
گوزن
فرهنگ فارسی معین
(گَ وَ) (اِ.) هر یک از جانوران متعلق به گونه های مختلف تیرة گوزن ها در اندازه و رنگ های گوناگون ؛ گاو کوهی .
-
ارژن
فرهنگ فارسی معین
( اَ ژَ) (اِ.) درختچه ای از دستة بادامی ها از تیرة گل سرخیان که دارای گونه های مختلف است . گونه ای از آن در فارس خصوصاً در دشت ارژن و کوه های بختیاری روییده می شود، بخورک .