کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . نورة ] (اِ.) واجبی ، مخلوطی از زرنیخ و آهک که برای زدودن موهای بدن به کار می رود.
-
واژههای مشابه
-
نوره کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(رِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) (عا.) مالیدن نوره به بدن ، واجبی کشیدن .
-
جستوجو در متن
-
تنویر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ازع . ] 1 - (مص م .) نوره کشیدن ، واجبی کشیدن . 2 - (اِ.) واجبی ، نوره .
-
تنور
فرهنگ فارسی معین
(تَ نُّ) [ ع . ] (مص م .) نوره کشیدن ، واجبی کشیدن .
-
آهک
فرهنگ فارسی معین
(هَ)( اِ.) 1 - اکسید کلیسم ،جسمی است سفید، جذب کنندة رطوبت که از پخته شدن سنگ آهک به دست می آید. 2 - نوره ، واجبی .
-
حالق
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِفا.) ماده و دوایی که زایل کننده و سترندة موی باشد مانند زرنیخ و نوره و سفید آب و خاکستر و غیره ، حلاق .