کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوبتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوبتی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] 1 - (ص نسب .)نقاره چی . 2 - پاسبان . 3 - خیمه ، بارگاه . 4 - (عا.) از روی نوبت ، به نوبت .
-
واژههای مشابه
-
اسبان نوبتی
فرهنگ فارسی معین
(اَ نِ نُ بَ)(اِ.)اسبان یدک ، اسبان جنیبت .
-
جستوجو در متن
-
ادواری
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .)نوبتی ، دوره ای .
-
گاهی
فرهنگ فارسی معین
(ق .) 1 - زمانی ، هنگامی . 2 - باری ، نوبتی ، دفعه ای .
-
پالاد
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - مطلق اسب . 2 - اسب نوبتی ، جنیبت .
-
مناوبت
فرهنگ فارسی معین
(مُ وِ بَ) [ ع . مناوبة ] 1 - (مص م .) چیزی را نوبتی کردن . 2 - عقوبت کردن .
-
آقشام
فرهنگ فارسی معین
[ تر - فا. ] (اِمر.) 1 - غروب ، شامگاه . 2 - نوبتی که بر در پادشاهان و امرای ترک در شامگاه می زدند. 3 - شیپوری که هنگام غروب در سربازخانه ها می زدند.