کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نواختن ساز و غیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
موسیقی
فرهنگ فارسی معین
[ یو. ] (اِ.) فن آواز خواندن و نواختن ساز.
-
ساز دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - نواختن ساز. 2 - آماده ساختن . 3 - ابداع کردن . 4 - نظم و ترکیب دادن ، آراستن .
-
ساز و نوا
فرهنگ فارسی معین
(زُ نَ) (اِمر.) ساز و آواز، ساز و سرور.
-
ساز و باز
فرهنگ فارسی معین
(زُ) (ص فا.) = ساز و بازنده : بندباز، ریسمان باز.
-
لوت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) سازی است که در ایران به نام عود معروف می باشد. پیانونوازان فرانسوی در قرون 17 و 18 م . برای این ساز قطعات سبکی می ساختند که بعدها تحت عنوان پرلود، کورانت ، ساراباند، کاوت ، ژیگ و غیره ظاهر شد.
-
سابوتاژ
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ فر ] (اِ.) خرابکاری عمده در کارخانه ، معادن ، قطار آهن و غیره ؛ تخریب پل ها، جاده ها و غیره .
-
ساخت
فرهنگ فارسی معین
1 - (مص مر.) ساختن ، صنعت . 2 - (اِ مص .) آمادگی . 3 - (اِ.) ساز، سامان . 4 - ساز و برگ اسب . 5 - ساختار.
-
مسما
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ مّ) [ ازع . ] (اِ.) نوعی غذا که با گوشت و بادمجان و غیره پزند و آن اقسام مختلف دارد مانند مسمای بادمجان ، مسمای مرغ و غیره .
-
بم
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) صدای درشت و خشن آدمی و ساز. مق . زیر.
-
دلمه
فرهنگ فارسی معین
(دُ مَ یا مِ) (اِ.) نوعی خوراک مرکب از برنج ، گوشت چرخ کرده ، لپه ، سبزی مخصوص و غیره که در برگ مو، برگ کلم و غیره پیچند و پزند.
-
نیام
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) غلاف ، غلاف شمشیر و خنجر و غیره .
-
خارج شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - بیرون شدن ، بیرون رفتن (از خانه ، شهر و غیره .) 2 - ترک کردن (اداره ، موسسه و غیره ).
-
رمانس
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ فر. ] (اِ.) آهنگی حساس و عاشقانه برای ساز یا آواز.
-
رودگر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص .) زهتاب ، سازندة تارهای ساز و زه کمان .
-
ساخت و ساز
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِمص .) آمادگی ، کار ساختگی .