کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نه و نو کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نه و نو کردن
فرهنگ فارسی معین
(نَ هُ. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) مخالفت کردن ، بهانه آوردن برای انجام ندادن کاری .
-
جستوجو در متن
-
احداث
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] (مص م .)چیزی نو به وجود آوردن ، ساختن و برقرار کردن .
-
ابداع
فرهنگ فارسی معین
(ا ِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نوآوردن ، نو پیدا کردن ، ایجاد، اختراع . 2 - شعر نو گفتن ، به طرز نو شعر سرودن . 3 - کند شدن مرکب در رفتار، درماندن .
-
بازنویسی
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (حامص .) دوباره نوشتن ، از نو تحریر کردن .
-
نوبر کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) میوة نو رسیده خوردن .
-
آپ تو دیت
فرهنگ فارسی معین
(دِ یْ) [ انگ . ] (اِمص .) روزآمد کردن ، نو یا امروزی کردن ، طبق روز درآوردن ، در جریان آخرین اطلاعات گذاشتن .
-
علم نو کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نُ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) دوباره نیرو گرفتن .
-
استطراف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نو شمردن . 2 - تازه و نو یافتن . 3 - شگفت داشتن .
-
تجدد
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ دُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - نو شدن ، تازه شدن . 2 - گرایش به نو شدن و نوخواهی .
-
تجدید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نو کردن ، از سر گرفتن . 2 - (اِمص .) نوسازی ، از سرگیری . ؛~ خاطره به یاد آوردن آن . ؛~ فراش دوباره زن گرفتن . ؛~ نظر بررسی مجدد. ؛~ ِ قوا سر و سامان دادن تجهیزات و افراد.
-
کنجک
فرهنگ فارسی معین
(کَ جَ) (اِ.) هر چیز غریب و تازه و نو.
-
نشأ
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نو پیدا شدن . 2 - روییدن ، رستن ، نمو کردن . 3 - پرورش یافتن . 4 - (اِمص .) نوپیدایی . 5 - رویش ، پرورش .
-
نوروز
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ په . ] (اِمر.) 1 - روز نو، روز تازه . 2 - روز اوّل فروردین که بزرگترین جشن ملی و آغاز سال نو ایرانیان است آن گاه که روز و شب برابر گردد، عید.
-
دال
فرهنگ فارسی معین
خال (اِمر.) نهال نو نشانده و پیوند نکرده .