کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نه هارتی و نه پارتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گاردن پارتی
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ انگ . ] (اِ.) مجلس جشن و مهمانی که در فضای آزاد برپا می شود.
-
پارتی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) منسوب به قوم پارت ؛ از اقوام ایرانی ساکن شمال و شمال شرقی . این قوم به دلیری و جنگاوری مشهور بودند چنان که برخی زبان شناسان واژة «پارتیزان » را برگرفته از نام این قوم می دانند.
-
گودبای پارتی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) جشنی که به مناسبت مسافرت کسی و برای خداحافظی کردن با او برپا می شود.
-
نیم بند
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص مر.) 1 - نه کاملاً مایع و نه کاملاً جامد. 2 - ناقص .
-
قسر
فرهنگ فارسی معین
(ق س ) (ص .) کسی که در قمار نه باخته و نه برده باشد.
-
پهلوی
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) (ص نسب .) 1 - پارتی ، از قوم پارت . 2 - پادشاهی ، سلطنتی . 3 - پهلوانی ، قهرمانی . 4 - نام خط و زبان ایرانیان در زمان اشکانیان و ساسانیان . 5 - آهنگی است در موسیقی قدیم . 6 - نوعی سکة طلا با نقش پادشاهان پهلوی (آخرین سلسلة پادشاهی در ایران ).
-
ثالث
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (ص .)1 - سوم . 2 - آن که نه مدعی و نه مدعی علیه است و دعوی مابه الادعا کند.
-
هشت
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ په . ] (اِ.) عدد اصلی بین هفت و نه (8). ؛ ~ کسی گرو نه بودن کنایه از: درآمد کم و هزینة زیاد داشتن .
-
خشن
فرهنگ فارسی معین
(خَ شَ) (ص .) 1 - مرغابی ای بزرگ تیره رنگ و سفید سر. 2 - بازی که نه سفید باشد نه سیاه .
-
وسط
فرهنگ فارسی معین
(وَ سَ) [ ع . ] (اِ.) میانه ، میان ، چیزی که نه خوب باشد و نه بد. ج . اوساط .
-
یر به یر شدن
فرهنگ فارسی معین
(ی . ب . ی . شُ دَ) (مص ل .) بی حساب شدن ، نه بدهکار بودن و نه طلبکار بودن .
-
متنافر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ فِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - دو خط که نه متوازی باشند و نه متقاطع . 2 - دور شونده از یکدیگر.
-
پنجاه
فرهنگ فارسی معین
(پَ) [ په . ] (اِ.) عددی که بعد از چهل و نه و پیش از پنجاه و یک است .
-
پالانی
فرهنگ فارسی معین
(اِ. ص .) اسبی که مخصوص بار و بنه بردن است ، نه برای سواری .
-
نوزده
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) عدد نه به علاوة ده ، عدد اصلی بین هیجده و بیست ، (19).