کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نه طبیعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ده نه
فرهنگ فارسی معین
(دَ نُ) (اِ.) 1 - زیور و آرایش زنان . 2 - نقصان ، کاهش . 3 - هر دو چیز که در کیفیت و کمیت به یکدیگر نزدیک باشد. 4 - عدد نود (90 = 9 * 10). تسعین .
-
نه حواس
فرهنگ فارسی معین
(نُ. حَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) پنج حواس ظاهر و چهار حواس باطن (به استثنای حس مشترک .)
-
نه و نو کردن
فرهنگ فارسی معین
(نَ هُ. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) مخالفت کردن ، بهانه آوردن برای انجام ندادن کاری .
-
جستوجو در متن
-
گام
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) توالی طبیعی هشت نُت موسیقی که به طور طبیعی پشت سر هم قرار بگیرند.
-
نرمال
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ فر. ] (ص .) طبیعی ، عادی .
-
طبیعی
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب به طبیعت . 2 - فطری ، ذاتی . 3 - عالم علم طبیعی . 4 - کسی که امور جهان را به طبیعت نسبت می دهد و به خدا اعتقادی ندارد.
-
بژ
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ فر. ] (ص .) قهوه ای خیلی کم رنگ ، یشم طبیعی .
-
مونه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) خاصیت ، خاصیت طبیعی چیزی .
-
فطری
فرهنگ فارسی معین
(فِ طْ) [ ع . ] (ص نسب .) ذاتی ، طبیعی .
-
خارق
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پاره کننده . 2 - (اِ.) هر چه که برخلاف نظم طبیعی باشد.
-
اکوسیستم
فرهنگ فارسی معین
(اِ کُ تِ) [ ع . ] (اِ.) مجموعة جانداران و مح یط طبیعی اعم از برکه ، جنگل و کویر که در آن زیست می کنند.
-
پلغیدن
فرهنگ فارسی معین
(پُ لُ دَ) (مص ل .) 1 - بیرون زدن چیزی از حد طبیعی ، مانند برآمدگی چشم . 2 - صدای جوشیدن آب .
-
پرورشی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) 1 - مربوط یا منسوب به پرورش . 2 - پرورش یافته و پرورده شده در خارج از محیط طبیعی خود.
-
توان بخشی
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ) (حامص .) بازگرداندن تن درستی و عمل کرد طبیعی عضو آسیب - دیده یا شخص بیمار در کوتاه ترین مدت ، بازتوانی .