کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نه بابا! پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ده نه
فرهنگ فارسی معین
(دَ نُ) (اِ.) 1 - زیور و آرایش زنان . 2 - نقصان ، کاهش . 3 - هر دو چیز که در کیفیت و کمیت به یکدیگر نزدیک باشد. 4 - عدد نود (90 = 9 * 10). تسعین .
-
نه حواس
فرهنگ فارسی معین
(نُ. حَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) پنج حواس ظاهر و چهار حواس باطن (به استثنای حس مشترک .)
-
نه و نو کردن
فرهنگ فارسی معین
(نَ هُ. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) مخالفت کردن ، بهانه آوردن برای انجام ندادن کاری .
-
جستوجو در متن
-
بابا
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - پدر. 2 - پدربزرگ . 3 - عنوانی برای عارفان و حکیمان : باباافضل ، باباطاهر. 4 - شخص ، کس (عنوانی غیرمحترمانه ).
-
باب
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = بابا. بابو: پدر.
-
زن بابا
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِمر.) نامادری .
-
ریش بابا
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) نوعی انگور با دانه های درشت و دراز.
-
پدر
فرهنگ فارسی معین
(پَ یا پِ دَ) (اِ.) 1 - جاندار نر (به ویژه انسان ) که دارای فرزند است . 2 - مجازاً بنیانگذار، پدید آورندة چیزی تازه ، مثل پدر شعر نو. 3 - عنوان احترام آمیز و مهرآمیز برای مردان سالخورده . 4 - بابا، باب ، واله . ؛ ~صلواتی نوعی تحسین و تمجید که غالبا...