کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نم
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ په . ] (اِ.) 1 - رطوبت . 2 - قطره . 3 - آب اندک . ؛ ~ پس ندادن (عا.) خسیس بودن ، بخیل بودن .
-
نم نم
فرهنگ فارسی معین
(نَ. نَ) (اِمر.) ریزریز، آهسته آهسته .
-
پف نم
فرهنگ فارسی معین
(پُ. نَ) (اِمر.) (عا.) آب دهان .
-
نم کرده
فرهنگ فارسی معین
(نَ. کَ دِ) (ص مف .) 1 - رطوبت کشیده ، اندکی آب زده . 2 - (کن .) (عا.) رفیقه ، معشوقه .
-
نم کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(نَ. کِ دَ) (مص ل .) 1 - رطوبت دیدن . 2 - کنایه از: بی اثر شدن ، فاقد قدرت شدن .
-
نم نمک
فرهنگ فارسی معین
(نَ. نَ مَ) (ق مر.) اندک اندک .
-
پی گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - تعقیب ، دنبال . 2 - ادامه دادن .
-
پیش گیری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - جلوگیری کردن . 2 - پیش از بروز بیماری اقدام کردن .
-
جفت گیری
فرهنگ فارسی معین
کردن (جُ. کَ دَ) (مص ل .) آمیزش ، جماع کردن حیوانات .
-
حرف گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمص .) خرده گیری ، عیب جو.
-
زبون گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(حامص .) 1 - ضعیف کُشی . 2 - ضعیف شمردن ، خوار دانستن .
-
طالع گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) طالع - بینی .
-
نکته گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) ایراد - گیری ، عیب جویی .
-
نشانه گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) هدف گیری برای تیراندازی .
-
غلط گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) تصحیح نوشته یا گفتة کسی .