کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمایۀ آب شوند هوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نمایه
فرهنگ فارسی معین
(نَ یِ) (اِ.) فهرستی (از آگاهی های کتاب شناسی یا مراجع و مآخذ) که معمولاً براساس حروف الفبایی در پایان یا آغاز کتابی مرتب شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
ییلاق
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ تر. ] (اِ.) 1 - کوهپایه ، جای سردسیر. 2 - اقامتگاه تابستانی ، جای خوش آب و هوا.
-
تیه
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (اِمص .) گمراهی ، سرگردانی . 2 - خودپسندی . 3 - (اِ.) بیابان بی آب و علف که در آن سرگردان شوند.
-
گالاکتوز
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر . ] (اِ.) قندی است سفید از اجزای سازندة قند، شیر و بعضی قندهای گیاهی که در آب به خوبی حل می شوند.
-
آب و هوا
فرهنگ فارسی معین
(بُ هَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) مجموع آثار جوّی اعم از سرماو گرما در یک شهر یا ناحیه .
-
پشتک
فرهنگ فارسی معین
(پُ تَ) (اِ.) نوعی پرش در آب یا زمین که چند معلق در هوا زنند و سپس فرود آیند.
-
شیلنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ آلما. ] (اِ.) لوله ای از جنس لاستیک که از آن برای انتقال آب ، بنزین ، هوا و... استفاده می کنند.
-
هواشناسی
فرهنگ فارسی معین
(هَ. ش ) (اِمر.) علمی که جو زمین و ارتباط آن را با نوع آب و هوا مورد بحث و مطالعه قرار می دهد.
-
جکوزی
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ انگ . ] (اِ.) نام تجارتی نوعی وان حمام که با پاشیدن آب همراه با هوا از منفذهای متعدد گرداب ایجاد می کند و به وسیلة جریان آب ماهیچه ها را مالش می دهد، آبزن (فره ) .
-
سولفات
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) سولفات ها نمک هایی هستند جامد، بیشتر سفید یا بی رنگ و بعضی ها رنگین . به طور کلی رنگ آن ها مربوط به فلزشان است . همة سولفات ها در آب حل می شوند و فقط سولفات سرب و باریم غیرمحلولند. در طبیعت به فراوانی یافت می شوند و انواع گوناگون دارند.
-
باز
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) اجسامی جامد و سفیدرنگ و بسیار نمگیر که در آب بسیار حل می شوند و در اثر گرما خیلی زود گداخته می گردند.
-
اردک
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) [ تر. ] (اِ.) مرغابی ، یکی از طیور که در آب شنا می کند و در هوا نیز پرواز می کند. منقار پهن ، پاهای پرده دار و پرهای رنگین دارد.
-
اکسیژن
فرهنگ فارسی معین
(اُ ژِ) [ فر. ] (اِ.) گازی است بی رنگ ، بی بو، بی طعم ، کمی سنگین تر از هوا. در ترکیب با هیدروژن تشکیل دهندة آب ها و 21% جّو است .
-
میکروب
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ فر. ] (اِ.) = میکرب : جانداران ریز ذره بینی که در آب ، هوا و خاک و غیره وجود دارند و تولید بیماری های گوناگون می کنند.