کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقطه های هم قطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نقطه گذاری
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - نقطه گذاشتن ، اعجام . 2 - جدا کردن جمله ها و عبارت ها به وسیلة نقطه ، ویرگول و غیره .
-
جستوجو در متن
-
صفاصف
فرهنگ فارسی معین
(صَ صَ) [ ع - فا. ] (ق مر.) صف های پشت سر هم .
-
آهن جامه
فرهنگ فارسی معین
(هَ. مِ) (اِمر.) ورق نازک آهنی که به وسیلة آن تخته های صندوق های چوبی را به هم متصل می کردند.
-
بید
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = پت : حشره ای است ریز با بال های باریک که پارچه های پشمین را می خورد بیو، بیب ، بیتک هم گفته شده .
-
پی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - سیزدهمین حرف الفبای یونانی ( ~) و آن نمایندة ستاره های قدر شانزدهم است . 2 - نشانة رابطة ثابت میان محیط دایره با قطر آن و آن تقریباً مساوی با 14/3 است .
-
بارزد
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِمر.) گیاهی است از تیرة چتریان که دارای برگ های نسبتاً پهن با بریدگی های زیاد می باشد. گل هایش زرد و میوه اش به قطر دو میلی متر و درازی یک سانتیمتر است ؛ اثنان و اسنان نیز گویند.
-
آویشن
فرهنگ فارسی معین
(شَ)( اِ.)گیاهی است معطر و صحرایی با گل های سفید و برگ های کوچک شبیه نعناع . آویشم ، آویشه ، آویشنه یا آوشن هم گویند.
-
اجتماعات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص ل .) جِ اجتماع . 1 - گرد آمدن ها، فراهم آمدن ها، انجمن کردن ها. 2 - گروه های فراهم آمده ، دسته های به هم پیوسته .
-
اورامن
فرهنگ فارسی معین
(اَ مَ) (اِ.) = اورامنان . اورامه : یکی از آهنگ های موسیقی قدیم که اشعار آن را به زبان پهلوی یا لهجه های محلی «فهلویات » می خواندند. اورامنان و اورامه هم گویند.
-
بال بال زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .)1 - بال های خود را با تکان های ریز و پیاپی به هم زدن . 2 - دچار دلهره و حرکات تشنج آمیز بودن .
-
پنجه بوکس
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ) [ فا - انگ . ] (اِ.) سلاح سرد به صورت حلقه های به هم پیوسته دارای برآمدگی های نوک تیز که در پنجه می کنند.
-
جودو
فرهنگ فارسی معین
(جُ دُ) [ انگ . ] (اِ.) از روش های دفاع فردی و ورزش های رزمی برای به هم زدن تعادل ، بلند کردن و زمین زدن حریف .
-
سعتر
فرهنگ فارسی معین
(سَ تَ) [ ع . ] (اِ.) مَرزِه ، گیاهیست بیابانی خوشبو با برگ های ریز و گل های کبود که طعم تندی دارد، خوردنی ست در طب هم بکار می رود.
-
متساوی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) برابر شونده با هم . 2 - (ص .) برابر، یکسان ، مساوی . ؛~الاضلاع شکلی دارای ضلع های برابر. ؛ ~الزاویه مثلثی دارای زاویه های یکسان . ؛ ~الساقین مثلثی دارای دو ساق برابر.