کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقش عربی یا اسلا می پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نقش بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) شکل گرفتن ، متصور شدن .
-
نقش زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) حیله کردن ، رُل بازی کردن .
-
نقش بند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) نقاش .
-
نقش بر آب
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) هر کار بیهوده و بی حاصل .
-
نقش بر آب شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) بی اثر شدن ، بیهوده شدن .
-
جستوجو در متن
-
ملافه
فرهنگ فارسی معین
(مَ فِ) (اِ.) گرفته شده از «ملحفة » عربی به معنی پارچة سفیدی که روی لحاف یا تشک می کشند.
-
تنوین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) دو زَبَر یا دو زیر یا دو پیش که به آخر کلمات عربی در حالت نصبی ، جری و رفعی افزوده می شود.
-
ملیله
فرهنگ فارسی معین
(مَ لِ) (اِ.) رشته های باریک زر و سیم که با آن ها روی یخه یا آستین یا دامن لباس نقش و نگار و زردوزی می کنند.
-
بل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - پیشوندی است که بر سر برخی واژه ها می آید و معنای بسیاری و فراوانی می دهد، مانند بُلکامه : یعنی بسیار هوس . 2 - در آغاز اسامی خاص می آید مانند: بلحسن = بوالحسن = ابوالحسن . یا در اول اسماء معنی عربی می آید مانند: بلعجب = ابوالعجب یا بلهوس = ...
-
زایجه
فرهنگ فارسی معین
(یِ جِ) (اِ.) 1 - لوحه ای مربع یا گِرد که جای سیارات و بروج دوازده گانه روی آن نقش شده و از آن برای احکام نجومی یا بدست آوردن حکم طالع استفاده می کردند. 2 - شکلی است دارای 123 خانه که از آن حالت ماه و سال و مولود استخراج می شود.
-
طلایه
فرهنگ فارسی معین
(طَ یِ یا یَ) [ ع . ] (اِ.) تحریف شدة طلیعة عربی ، مقدمة لشکر، پیشروان لشکر که برای شناسایی اوضاع و احوال دشمن فرستاده می شوند.
-
پلاکارد
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - آگهی بزرگی به اندازة حدوداً 1*2 یا2 * 3 متر که بر سر در سینمانصب و تصویر بازیگران اصلی و نام فیلم و نام دست اندرکاران و بازیگران مهم فیلم بر آن درج شود، نقش آگهی . (فره ). 2 - تخته ، صفحه یا پارچه ای شامل نوشته ها و تصاویر تبلی...
-
بهیزک
فرهنگ فارسی معین
(بِ زَ) [ په . ] ( اِ.) پنج روز آخر سال . به نام های : اهنود، اشتود، سپنتمد، و هوخشتر، و هیشتوایشت ، که مأخوذ از نام پنج فصل گاثه ها می باشد. در ایران باستان هر ماه سی روز بوده است بنابراین به آخر سال یعنی پایان اسفند، پنج روز می افزودند تا سال سیصدو...
-
مهر
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) 1 - آلتی از جنس فلز یا لاستیک که روی آن اسم شخص یا بنگاهی را نقش می کنند و از آن به جای امضاء در پای نامه ها و قراردادها استفاده می کنند. ؛ ~و موم کردن الف - بستن چیزی از طریق موم چسباندن به در آن و بعد مهر زدن به موم به طوری که به جز فرد...