کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفس
فرهنگ فارسی معین
(نَ فْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تن ، جسم . 2 - شخص ، ذات . 3 - جان ، خون . 4 - حقیقت هر چیز. 5 - روح ، روان . ج . نفوس . انفس .
-
نفس
فرهنگ فارسی معین
(نَ فَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دم ، هوایی که با تنفس وارد ریه می شود. 2 - مهلت ، زمان . ج . انفاس .
-
واژههای مشابه
-
پاک نفس
فرهنگ فارسی معین
( نَ فَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) راستگوی .
-
تازه نفس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ فَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) کسی که تازه به کاری پرداخته و هنوز خسته نشده است .
-
چس نفس
فرهنگ فارسی معین
(چُ. نَ فَ) (ص مر.) بی حال ، بی نیرو.
-
نفس کش
فرهنگ فارسی معین
(نَ فَ. کِ) [ ع - فا. ] (ص .) (عا.) جسور، دلیر، نترس .
-
مشکین نفس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ فَ) (ص فا.) 1 - دارای نفس معطر. 2 - شیرین سخن .
-
واژههای همآوا
-
نفث
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) به دل کسی القاء کردن چیزی را. 2 - انداختن چیزی را از دهان . 3 - (مص ل .) تف کردن .
-
جستوجو در متن
-
انفاس
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ نفس ؛ دم ها، نفس ها.
-
هن و هن
فرهنگ فارسی معین
(هِ نُ هِ) (اِمر.) (عا.) نفس نفس زدن .
-
انفس
فرهنگ فارسی معین
(اَ فُ) [ ع . ] (اِ.) جِ نفس ؛ نفس ها، جان ها.
-
هناسه
فرهنگ فارسی معین
(هَ سَ یا س ) (اِ.) (عا.) 1 - نفس نفس زدن . 2 - اضطراب .