کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نغل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نغل
فرهنگ فارسی معین
(نَ غ ) [ ع . ] (ص .) زنازاده ، پسر زنا.
-
نغل
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (ص .) 1 - پوست تباه شده در دباغت . 2 - پسر زنا.
-
نغل
فرهنگ فارسی معین
(نَ غَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تباه گردیدن پوست در دباغت . 2 - تباه گردیدن زخم . 3 - بد شدن نیت . 4 - کینه ور گردیدن . 5 - تباهی انداختن میان مردم . 6 - سخن چینی کردن . 7 - (اِمص .) تباهی . 8 - سوء نیت . 9 - کینه وری . 10 - سخن چینی .
-
نغل
فرهنگ فارسی معین
(نَ غِ یا غُ) (اِ.) گودال ، آغل گوسفند در کوه و صحرا.
-
واژههای همآوا
-
نقل
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مزة شراب ، آن چه به عنوان مزه همراه شراب می خورند. 2 - نوعی شیرینی کمی کوچک تر از فندق که از شکر و دانه های معطر درست کنند. ؛ ~ و نبات تقسیم نکردن عبارتی دال بر این که مناقشه جدی است و نباید انتظار نرمی و مهربانی داشت .
-
نقل
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جابه جا کردن . 2 - بیان کردن سخن و مطلبی . 3 - قصه گفتن . 4 - (اِ.) داستان ، قصه .