کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نعناع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نعناع
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.)گیاهی است از تیرة دو لپه ای های پیوسته گلبرگ که سردستة تیرة نعناعیان می باشد و جز سبزی های خوراکی است . این گیاه همة آثار نیرو دهنده و باد شکن و خلط آور را دارا است . ؛ ~ داغِ چیزی را زیاد کردن چیزی را زیاد بزرگ و مهم جلوه دادن .
-
جستوجو در متن
-
آویشن
فرهنگ فارسی معین
(شَ)( اِ.)گیاهی است معطر و صحرایی با گل های سفید و برگ های کوچک شبیه نعناع . آویشم ، آویشه ، آویشنه یا آوشن هم گویند.
-
پونه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) پودنه ، گیاهی است خوشبو با ساقة بسیار کوتاه دارای برگ هایی مانند برگ نعناع ، در کنار نهرها می روید و خوردنی است .
-
سوسنبر
فرهنگ فارسی معین
(سَ بَ) [ په . ] (اِ.) گیاهی است شبیه نعناع با برگ های خوشبو و گل های سفید.
-
سبزی
فرهنگ فارسی معین
(سَ) 1 - (حامص .) سبز بودن . 2 - طراوات ، شادابی . 3 - (اِ.) گیاهی که خام یا پختة آن را می خورند. مانند: نعناع ، ترخون ، ریحان و جزو آن ها. ؛ ~خوردن هر یک از سبزی هایی که به صورت خام خورده می شود. ؛ ~ پاک کن ~کنایه از: متملق ، چاپلوس .
-
زوفا
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) گیاهی است پایا از تیرة نعناعیان که به حالت خودرو می روید.ریشه اش ض خیم و منشعب و ساقه هایش نسبتاً چوبی و برگ هایش کوچک و متقابل و نوک تیز و بسیار معطر می باشد. گل هایش زیبا و معطر است . اسانس این گیاه مشابه اسانس نعناع است و مصرف طبی دا...