کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نظم
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آراستن ، ترتیب دادن . 2 - به رشته کشیدن مروارید. 3 - (اِ.) کلام موزون و با قافیه .
-
واژههای همآوا
-
نزم
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ) (اِ.) بخار یا مه غلیظ نزدیک به زمین که هوا را تاریک می کند.
-
جستوجو در متن
-
ناظم
فرهنگ فارسی معین
(ظِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - نظم دهنده ، ترتیب دهنده . 2 - به نظم آورنده ، شاعر. 3 - مسئول نظم و ترتیب در مدارس یا مؤسسات .
-
سیچ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نظم و ترتیب .
-
انضباط
فرهنگ فارسی معین
(اِ ض ِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نظم داشتن . 2 - (اِمص .) نظم و ترتیب .
-
بی انضباط
فرهنگ فارسی معین
(اِ ض ِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - آن که در هیچ چیز نظم ندارد. 2 - بی عصمت ، بی تربیت ، بی نظم .
-
نسق
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نظم دادن ، مرتب کردن . 2 - به رشتة نظم کشیدن .
-
اندام دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ)(مص ل .) نظم دادن ، شکل دادن .
-
دیسیپلین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) انضباط ، نظم و ترتیب .
-
نسق چی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - تر. ] (اِمر.) نظم دهنده ، ناظم .
-
ترتیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) سامان دادن ، نظم دادن .
-
انتظام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) در رشته کشیدن مروارید. 2 - (مص ل .) نظم گرفتن . 3 - (اِمص .) ترتیب ، نظم .
-
بی سامان
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - بی نظم و ترتیب . 2 - فقیر، درویش .