کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظریۀ نمایش پیمانه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نظریه
فرهنگ فارسی معین
(نَ ظَ یِّ) [ ع . ] (اِ.) رأی ، عقیده ، فکر. ج . نظریات .
-
جستوجو در متن
-
صاع
فرهنگ فارسی معین
(عْ) [ ع . ] (اِ.) پیمانه ، پیمانه ای برابر با سه کیلوگرم ، یک من تبریز.
-
کیله
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَ یا لِ) [ ع . کیلة ] (اِ.) 1 - پیمانه . 2 - در فارسی پیمانه ای باشد که با آن غله و آرد و چیزهای دیگر را وزن کنند.
-
تماشاچی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - تر. ] (ص مر. اِمر.) کسی که نمایش ، بازی یا مسابقه ای را تماشا کند.
-
شومن
فرهنگ فارسی معین
(شُ مَ) [ انگ . ] (اِمر.) مردی که عهده دار اجرای برنامه ای (نمایش های تلویزیونی ) است .
-
اردب
فرهنگ فارسی معین
( اَ دَ) [ معر. ] پیمانه ای است برابر بیست و چهار «صاع » و آن شصت و چهار من باشد.
-
پالغ
فرهنگ فارسی معین
(لُ) ( اِ.) پیمانه ای که از شاخ کرگدن یا گاو یا عاج فیل یا چوب درست کنند.
-
نغنغ
فرهنگ فارسی معین
(نَ نَ یا نُ نُ) (اِ.) پیمانه ای که غله بدان پیمایند؛ قفیز و آن معادل چهار خروار است .
-
بوقلمون
فرهنگ فارسی معین
(قَ لَ) [ معر. ] ( اِ.) 1 - دیبای رومی رنگارنگ ، پارچه ای که نمایش چند رنگ بدهد. 2 - پرنده ای از راسته ماکیان با گردنی برهنه و گوشتی و پنجه های قوی .
-
هم بازی
فرهنگ فارسی معین
(هَ)(ص .) 1 - کسی که با شخص یا اشخاصی دیگر بازی کند. 2 - هنرپیشه ای که با هنرپیشة دیگر در فیلم یا نمایش نامه ای بازی کند.
-
کر
فرهنگ فارسی معین
( کُ رُ) [ ع . ] (اِ.) پیمانه ای برای آب که در اصطلاح شرع هر یک از طول و عرض و عمق آن سه وجب و نیم باشد.
-
تیزر
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - آگهی کوتاه تبلیغاتی که ویژگی های جذاب کالا یا برنامه ای را در تلویزیون به نمایش گذارد، آگهی تبلیغاتی تلویزیونی . (فره ). 2 - صحنة آغازی کوتاه و جالب توجهی از فیلم که معمولاً پیش از عنوان بندی یا همراه با آن برای جلب نظر تماشا...
-
پیش پرده
فرهنگ فارسی معین
(پَ دِ) (اِ.) فیلم کوتاهی که دربردارندة منتخبی از نماهای حساس و جذاب فیلم اصلی باشد و نمایش فیلم اصلی را در آینده ای نزدیک نوید دهد.
-
میمیک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] 1 - (ص نسب .) هنرپیشه ای که اعمال و احساسات را به وسیلة حرکات نمایش دهد. 2 - (اِ.) فن تقلید و مجسم کردن اعمال و احساسات به وسیلة حرکات (بدون تکلم ).