کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نظاره
فرهنگ فارسی معین
(نَ ظّ رِ) [ ع . ] (ص .) بیننده ، تماشاگر.
-
نظاره
فرهنگ فارسی معین
(نِ رِ) [ ع . نظارة ] 1 - (اِمص .) زیرکی ، فراست . 2 - (مص م .) در فارسی : نگاه کردن ، تماشا کردن .
-
واژههای همآوا
-
نضارت
فرهنگ فارسی معین
(نَ رَ) [ ع . نضارة ] (اِمص .) تازگی ، آبداری .
-
نظارت
فرهنگ فارسی معین
(نَ رَ) [ ع . نظارة ] (اِمص .) 1 - نگریستن ، دیدن . 2 - مراقبت در انجام کاری .
-
جستوجو در متن
-
بسغ
فرهنگ فارسی معین
(بَ سَ) ( اِ.) 1 - اطاق فوقانی که دارای پنجره های متعدد برای نظاره و دخول هوا باشد. 2 - گنبد، سقف گنبدی .
-
نظارت
فرهنگ فارسی معین
(نَ رَ) [ ع . نظارة ] (اِمص .) 1 - نگریستن ، دیدن . 2 - مراقبت در انجام کاری .