کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشیب و فراز دیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گردن فراز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فَ) (ص فا.) کنایه از: متکبر و سرکش .
-
هلیکوپتر
فرهنگ فارسی معین
(هِ کُ تِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی وسیلة ترابری هوایی که در هنگام فراز و فرود می تواند به طور قایم یا عمودی حرکت کند و به حالت ایستاده در هوا بماند. چرخبال ، بالگرد. (فره ).
-
کابنه
فرهنگ فارسی معین
(بِ نَ) (اِ.) چشم ، دیده ، کاینه و کایینه هم گفته اند.
-
از
فرهنگ فارسی معین
دیده و دندان (اَ. دِ. وَ. دَ)(ق .) با کمال میل و رغبت .
-
اسپیره
فرهنگ فارسی معین
(اِ رَ یا رِ) ( اِ.) نام دو گونه درختچه از تیرة گل سرخیان که مخصوص مرز فوقانی جنگل های شمال ایران می باشند و در جنگل های ارسباران و ییلاق های نور در 2800 متر ارتفاع دیده می شوند و در همدان و قم و تفرش و دماوند نیز دیده شده اند.
-
جحود
فرهنگ فارسی معین
(جُ حُ) (مص م .) انکار کردن ، امری را دیده و دانسته منکر شدن .
-
ناکار
فرهنگ فارسی معین
(ص .) (عا.) کسی که ضربة کاری خورده و صدمة شدید دیده باشد.
-
بان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (پس .) در آخر کلمه افزوده می شود و معنی حفاظت و نگاهبانی را رساند: باغبان ، دربان ، دیده بان .
-
فرشته
فرهنگ فارسی معین
(فِ رِ تِ) (اِ.) مَلَک ، از موجودات روحانی و ملکوتی که به ستایش خداوند مشغولند و با چشم دیده نمی شوند.
-
کرامات
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع . ] (اِ.) جِ کرامة . کارهای عجیب و خارق العاده که از بعضی اولیاء و صالحان دیده می شود.
-
اتم
فرهنگ فارسی معین
(اَ تُ) [ فر. ] (اِ.) کوچکترین جزء یک عنصر که خواص آن عنصر را دارا می باشد و با چشم دیده نمی شود.
-
پیش قراول
فرهنگ فارسی معین
(قَ وُ) [ فا - تر. ] (اِ.) 1 - سربازی که پیش از دیگران برای دیده بانی و نگهبانی حرکت می کند. 2 - جلودار.
-
تاتو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوعی پستاندار که بدنش مانند حلقه های زره از فلس پوشیده شده است و در آمریکای جنوبی دیده می شود.
-
توان بخشی
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ) (حامص .) بازگرداندن تن درستی و عمل کرد طبیعی عضو آسیب - دیده یا شخص بیمار در کوتاه ترین مدت ، بازتوانی .
-
شفاف
فرهنگ فارسی معین
(شَ فّ) [ ع . ] (ص .) هرچیز لطیف و نازک که از پشت آن چیزهای دیگر دیده شود.